«قروه در اشغال روسها »

« قروه کردستان »

«قروه در اشغال سربازان روس و عثمانی »

در ابتدای سال 1294 (هجری شمسی) در زمان جنگ جهانی اول، قروه علیرغم قلت جمعیت و موقعیت خاص جغرافیایی اش ، توسط قوای روسیه تزاری به فرماندهی ژنرال باراتف و توسط سربازان تحت امر سروان مامانف تصرف و اشغال گردید.

مردم مظلوم و وحشت زده و نگران قروه با شنیدن خبرهای ناخوشایند احوال جنگ و وصفی که از عملکرد و رفتار وحشیانه و ظالمانه و بی اخلاقی سربازان روسی در شهرها و روستاهای اطراف شنیده بودند به توصیه بزرگان مبادرت به اختفاء به موقع زنان و دختران در زاغه ها و یا غارهای اطراف روستا و یا کوچاندن و فراری دادن آنان نمودند،همچنین با ابتکار بعمل آمده نسبت به پنهان سازی و چال نمودن گندم و سایر ارزاق و مواد غذایی و مایحتاج اولیه زندگی در کف منازل (به صورت کف کنی اتاقها و پوشش لایه به لایه کاه وگندم ) بمنظور عدم دسترسی قوای روسی اقدام کردند، ورود نامیمون سربازان روسی به منطقه با قحطی و خشگسالیهای متمادی آن سالها مقارن بود،که باعث گسترش هرچه بیشتر گرسنگی و مرگ و میر و قحطی در کل کردستان و قسمتهای زیادی از کشور بود.

روسها در روزهای اول ورود به قروه در اطراف چشمه ی مشهور به بلاغ (ابتدای خیابان سید جمال الدین اسد آبادی فعلی ) با برپایی چادر و احداث دیوارهای خشکه چین ، اردوگاهی موقت ایجاد نمودند و در روزهای بعد نیز به زور با تصاحب منازل ، خصوصا منزل دو طبقه آقای علی اکبر زمان (حاجی همتی ) ،  و آواره کردن آنان نسبت به ایجاد استحکامات و پایگاه اقدام کردند.

قزاقهای روسی مطابق خوی و خصلت غیر انسانی آن وقتشان با اقدامات تحقیر آمیز و بسیار سخت گیرانه و ویران کننده، متاسفانه خرابیهای جبران ناپذیر زیادی درمنطقه به بار آوردند، خانه و کاشانه ، مزارع و باغات و کشت زارهای زیادی را تخریب و به آتش کشیدند و موجبات آوارگی و در بدری تعداد زیادی از اهالی فقیر و بی پناه قروه و منطقه را فراهم نمودند،مردم مظلوم را وادار به تامین علوفه مورد نیاز اسبهایشان نمودند و در مرحله بعد با شناسایی احشام،طیور و ذخایر گندم ، آرد و ارزاق موجود مردم ، تامین غذای روزانه و آذوقه قشون را مطالبه می کردند و در نهایت با زیاده خواهی خواستار در اختیار گذاری روزانه بیش از 30 نفر کارگر و گاها تمام مردان روستا جهت انجام کارهای بسیار سخت و جانکاه راهسازی (روسها به سرعت نسبت به تعریض و توسعه و احداث پلها و ابنیه فنی راه مالرو قدیم سنندج به همدان و تغییرمسیر آن اقدام نمودند ، میتوان گفت بنوعی شالوده و بنای اولیه و اصلی راه فعلی همدان به سنندج همان مسیراست که در آن زمان بنا به ضرورت سریع انتقال قوای روس از سنندج به همدان و بالعکس مورد نیاز بود اقدام کردند، در سال 1340 راه مذکور مجدداً بازسازی و پلهای آن تعریض و شن ریزی گردید و سالها مورد استفاده قرار گرفت).

رفتار بی شرمانه و غیر انسانی افسران و جنایات سربازان فاسد روسی که قصد شکستن حرمت و حریم وشرافت امن خانواده های متدین و با ایمان را داشتند، موجب تشویش و خشم و انزجار عمومی و آغاز مقاومت و درگیریهای اهالی روستا ، خصوصا جوانان با غیرت قروه ایی را فراهم نمود، این مقاومت وعدم همکاری قاطبه اهالی با آنان و عدم اجابت و پذیرش درخواستهای ظالمانه و شرم آورشان، موجب تشدید مجازات ، خشونت و سختگیریهای هر چه بیشتر و در نهایت زندانی کردن، شکنجه های بسیارسخت، ضرب و شتم مردم شریف می گردید.

از اولین جوانان غیرتمندی که ساز مخالفت با ورود و اقدامات وحشیانه روسها نواخت « علی محمد ملکی و کاظم» (کاظم شوهر خواهر علی محمد بود، شوهر ملک ناز ملکی) بودند، آنان که حاضر به پذیرش اشغال شهرشان توسط روسها نبودن با انتقاد و اعتراض آشکار به رفتارهای توهین و تحقر آمیز و کتک کاری غلامحسین ملکی (پدر خانم علی محمد ملکی و یکی از بزرگان سنی روستا ) اقدام به تحریک و تشویق اهالی به انسجام بیشتر جهت مبارزه و مقاومت و بیرون راندن سربازان نمودند که متعاقباً توسط روسها شناسایی و دستگیر گردیدند،(بدلیل نیازمبرم بوجود جوانان جهت کار در پروژه راهسازی از اعدام وی و کاظم صرف نظرنمودن)، ضمن شکنجه وحشیانه آنان، علی محمد را تا پایان حضور سربازان روسی در منطقه زندانی و به کار اجباری بسیار سخت و جانکاه شبانه روزی در پروژه راهسازی محکوم کردند.

نارضایتی و مبارزات خاندان ملکی و سایر اهالی با آتش زدن چادرها ، انبارهای مهمات و علوفه و تخریب دیوارهای اردوگاه روسها توسط "کاظم وعلی محمد " وارد مرحله جدیدی شد که متاسفانه بدلیل نداشتن انسجام و رهبری واحد و عدم همراهی به موقع سایرین (خصوصاً کدخدای وقت روستا که خبرهای ناخوشایندی از همکاری وی و چندین نفردیگر باقزاق های روس نقل شده)، روسها با توسل به زور و شکنجه و تحت فشار قرار دادن اهالی مظلوم روستا حتی بچه های خردسال، موفق به شناسایی و دستگیرس علی محمد و تحت تعقیب قراردادن کاظم گردیدند. ، که متعاقب حوادث و اتفاقات رخ داده کاظم در معیت فرزندانش "خدیجه و وهاب" ( علیرغم فوت همسرش در همان ایام) به منطقه کنگاور و اسد آباد متواری که با توجه به شدت جراحات و شکنجه های وارده ،متاسفانه در مدت کوتاهی پس از متواری شدن مظلومانه درغربت فوت نمود و فرزندانش نیزبا گمنامی برای همیشه در آن محل ساکن گردیدند(اکنون نوادگان وی در روستای بهراز اسدآباد زندگی میکنند )،قزاقها نیز چون موفق به یافتن وی نشدند در اقدامی جنون آمیز و وحشیانه ضمن به آتش کشیدن خانه و مزارع و اموالش، به منظور ایجاد رعب و وحشت عمومی نسبت به دار زدن و اعدام یکی از اهالی منطقه گروس (که زندانی آنان در قروه بود) در محل سرچشمه و آویزان نمودن جنازه اش به مدت چندین روز متمادی اقدام کردند، همچنین در آن روزها با کشتن گروهی از یاغیان و دزدان مسلح مشهور محلی که مردم محل را سالها غارت وچپاول مینمودن ،خصوصا سرکرده آنان و زن بچه اش ودست بسته گرداندن سایراعضا خانواده آنها درقروه، موجبات ترس وحشت اهالی را فراهم نمودند.

در همان ایام با کشتن دوتن از سربازان روسی در روستای حاجی آباد سادات قروه توسط جوانان باشرف و غیرتمند روستا (هنوز هم قبر و محل دفن آن دو سرباز در روستای فوق الذکر موجود است) و با شروع رشادتها و مبارزات قهرمانانه فراگیر عمومی مردم منطقه،خصوصاً در کامیاران و بعدها لیلاخ(دهگلان ) توسط نیروهای مردمی زنده یاد شادروان "سنجر خان وزیری" (معروف به سردار اکرم ) از ضلع غربی قروه و کشتار و جنگ و مقاومت قهرمانانه گسترده خانه بخانه در بیجارگروس توسط نیروهای رشید مردمی به کمک قوای عثمانی که به هیچ عنوان حاضر به پذیرش تصرف شهر بیجار توسط روسها نبودند و دست بدست شدن چندین باره شهر مابین قوای مردمی و روسها از ضلع شمالی قروه، و همچنین همزمان آغاز حملات و یورش قوای دولتی ومردمی همدان به فرماندهی روانشاد "کلنل محمد تقی خان پسیان" ( فرماندهی وقت ژاندار مری منطقه همدان) از ضلع شرقی قروه و نیروهای مردمی" امین بیک" از روستاهای اطراف همدان و اسداباد و همچنین درآن اثنا شیوع گسترده بیماری وبا ما بین سربازان و اهالی و اثرات قحطی مرگبار در منطقه ، همگی عوامل موجبات کاهش تدریجی نیروها و برچیدن پایگاه روسها در قروه شد.

بنظرم از مهمترین و دیگر دلایل خروج سربازان روسی از قروه، ورود سربازان و قوای تازه نفس ترک عثمانی به فرماندهی "علی احسان پاشا" از طریق بیجار به منطقه، که تهدیدی بسیارجدی برای روسها محسوب می شد ( علیرغم استقبال خوب مردم قروه ،و با داشتن مشترکات بسیار زیاد آداب و رسوم ،هم کیشی ، هم زبانی، متاسفانه آنان نیز بعد از خروج سپاه روسی، با تاخت و تاز و شلیک ممتد توپ های پرصدای قمپوز و ایجاد رعب وحشت قروه را تصرف نمودند) در همان روزها عثمانی ها و قوای روسی در شهر همدان به شدت در گیر شدند که در آن جنگ نابرابر روسها با تجدید قوا از مسیر قروه و قزوین با فرماندهی مستقیم جنگ توسط "ژنرال باراتف" موفق به شکست قوای عثمانی و نیروهای"کلنل محمد تقی خان پسیان" شدند و عثمانیها به کرمانشاه و بعداً به خاک عراق عقب نشستند و دلیل دوم قابل ذکر نیز آغاز انقلاب اکتبر روسیه در آن ایام بود که موجبات خروج نیروهای روسی از منطقه و بعداً از کل کشور شد.

در آخرین روزهای اقامت تلخ قزاقهای روس در قروه در وهله اول: بجهت تامین قسمتی از مخارج جابجایی و انتقال قشون و در وهله دوم : تنبیه و قدرت نمایی هرچه بیشتر و انتقام گیری از اهالی مظلوم و فقیر روستا ، خصوصاً مخالفین و مبارزین ،بنا به توصیه افسر ضد اطلاعات و امنیتشان "زاخارچنگو " و به فرمان "سروان مامانف" با تجمیع مردم محل و تعدادی از روستاهای همجوار بطور غیر منتظره یکی از متنفذین محل، زنده یاد "غلامحسین ملکی" (پدر بزرگ استاد صاحبعلی ملکی) ، که با تندخویی و پرخاشگری و مخالفت آشکار با اقدامات و عملکرد روسها حاضر به اجرای دستورات آنان در جمع آوری و تامین ارزاق و تعداد اسب مورد نیازشان از اهالی روستا نشده بود، ناجوانمردانه اعدام و به دار کشیدند و در نهایت مظلومیت به شهادت رساندند.

روحشان شاد وقرین رحمت الهی ویادشان همیشه گرامی باد.

باتشکروقدردانی از عزیزانی که در جمع آوری وارائه اطلاعات ، یاریم نموده اند.

گردآوری ونگارش : هوشنگ ملکی –اسفندماه 1394



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 26 مهر 1395برچسب:, | 22:12 | نویسنده : هوشنگ ملکی |